شرر زهر جفا سوخته پا تا سر من
***
شرر زهر جفا سوخته پا تا سر من
آب گردید چو شمعی همه ی پیکر من
این نه اشک است که بسته ره دیدار به من
دل من سوخته ریزد ز دو چشم تر من
.
شیون ناله بلند است به غم خانه ما
یا حسن گوید و بر سر بزند خواهر من
.
یک طرف قاسم و عباس به خود می پیچند
یک طرف نیز حسین اشک فشان در بر من
.
جگرم در دل تشت است و همه می بینند
که چه آورده غم کوچه و سیلی سر من
.
کی رود یاد من آن روز که آن شوم پلید
بست در کوچه ی غم راه من و مادر من
.
مادر از ضربت سیلی چو گل افتاد به خاک
از همان لحظه شکسته همه بال و پر من
.
.
.
برای حمایت از خیمه کلیک کنید