شهر مدینه با همه زیبائی و صفا
***
شهر مدینه با همه زیبائی و صفا
جولانگه ستم شده آبستن جفا
.
دشمن گرفته سخت کمین در لباس دوست
طرح هزار فتنه کشیده است در خفا
.
مردم چو نقش ها که به دیوار در سکوت
عترت غریب مانده و قرآن به زیر پا
.
نفس نبی ولیّ خدا برده سر به جیب
پور ابوقحافه به منبر گرفته جا
.
زاغ سیاه و خرمن گل وامصیبتا
بیگانه جانشین نبی وا محمّدا
.
دندان برای غصب فدک کرده سخت تیز
قول دروغ بسته به پیغمبر خدا
.
اخراج از فدک شده عُمّال فاطمه
بی اطلاع فاطمه بی اذن مرتضا
.
گر اذن می گرفت خلیفه ، گناه بود
یا آن که بود حضرت دادار نارضا
.
اوّل فدک گرفت سپس خواست بیّنه
این بی عدالتی که شنیده است در قضا
.
غضب فدک نبوده روا از کسی که خود
پیراهن زفاف به سائل کند عطا
.
کفر است کفر خواستن شاهد از کسی
کو را خدا ستوده به تطهیر و هل اتا
.
هرگز روا نبود که شاهد طلب کنند
آن هم ز روح بین دو پهلوی مصطفا
.
آن کو پیمبر از غضبش میکند غضب
وان کو شود به شادی او شاد کبریا
.
ظلم و ستم به حضرت او بود ناپسند
غصب حقوق حَقّه ی او بود ناروا
.
بردند حق فاطمه را و به کذب محض
گفتند ارث می نگذارند انبیا
.
قول دروغ محض و خلاف کتاب حق
دادند فاش نسبت آن را به مصطفا
.
اوّل کسی که غصب فدک کرد از بتول
اول کسی که او به نبی بست افترا
.
داوود ارث بهر سلیمان گذاشته
بوده است قصّه ی زکریّا ، گواه ما
.
دشمن دروغ گفت ، شهادت دهد رسول
زهرا درست گفت ، گواهی دهد خدا
.
آیا رسول و فاطمه اش از دو ملّتند
یا بود آیه ای که نبی بود از آن جدا ؟
.
یا آن که بود دانش آنان به حکم حق
بالاتر از رسول و فراتر ز مرتضا
.
گر قول لانوّرث می بود از رسول
آن را نگفت با علی و فاطمه چرا
.
باور کنم که حضرت صدیقه و دروغ
باور کنم ز عصمت حق گفته ی خطا
.
زهرا دروغ گفت که روح صداقت است
یا آن که کرد غضب فدک را ز ابتدا ؟
.
پور ابوقحافه برد ارث از پدر
حقّ یگانه دُخت پیمبر به زیر پا
.
از این گذشته ، بود فدک ملک فاطمه
فرموده بود شخص پیمبر بدو عطا
.
ارثی نبود تا بستانند از بتول
گیرم که بود این سخن ناروا ، روا
.
آن کس که بست کذب به پیمبر از ستم
وان کو که کرد غصب فدک از ره جفا
.
نگذاشت دخترش ز چه با ادعای ارث
در خانه ی رسول شود دفن مجتبا
.
او غاصب فدک شد و انکار ارث کرد
این کرد روز دفن حسن ارث ادعا
.
تا حال کس نگفته که یک دین و دو مرام
هرگز کسی ندیده که یک بام و دو هوا
.
بیت نبی به فاطمه اش ارث می رسد
زهرا چو رفت از حَسنین است آن سرا
.
گردید بی اجازه ی اولاد فاطمه
در بیت وحی دفنِ تن آن دو تن چرا
.
وز ارث نیست حق تمامی مردم است
باید برون نمود از آن خانه آن دو را
.
گیرم که بر خلیفه خلاف کتاب حق
غصب فدک ز فاطمه می کرد اقتضا
.
طبق کدام آیه ی قرآن حلال بود
بی حرمتی به خانه ی ناموس کبریا
.
این قول من نه بلکه فریقین گفته اند
زهرا هماره زین دو نفر بود نارضا
.
خشم خدا و فاطمه و مصطفی یکی است
این نکته را رسول خدا گفته بارها
.
آن کو امام خود نشناسد یقین کنید
میرد به جاهلیّت ، فرمود مصطفا
.
امام اوست که زهرا امام خواند
او کیست جز ولی خدا شخص مرتضا
.
خوشبخت آن که چنگ به حبل المتین زند
بیچاره آن کسی که علی را کند رها
.
زهرا به دوستیّ علی تازیانه خورد
شیعه در این طریق به او کرده اقتدا
.
این ما و دوستی علیّ و طریق او
این خصم تازیانه و دشنام و ناسزا
.
ما از علی جدا نشدیم و نمی شویم
صد بار اگر شود سرمان از بدن جدا
.
گفتا نبی حقیقت کلّ سیدّ رسل
گر ما سوا شوند همه از علی سوا
.
حق جانب علی بود و خلق باطلند
حجت تمام گشته از این قول بهر ما
.
دین از علی است همچو نبوّت که از نبی است
حق با علی است ز آنکه جدا نیست با خدا
.
بیگانه با خدا است به پیغمبرش قسم
هر کس که با غدیر و علی نیست آشنا
.
قومی غدیریند و گروهی سقیفه ای
هشدار با که می روی و می روی کجا
.
هرگز غدیر را به سقیفه نمی دهم
کآن جنّت ولا بود این دوزخ بلا
.
آنجا بنای دین به ولایت نهاده شد
اینجا لوای فتنه در اسلام شد به پا
.
روز غدیر گشت علی میر مؤمنین
روز سقیفه پست ترین گشت پیشوا
.
بالله شکسته از لگد آن سقیفه شد
پهلوی دخت قافله سالار انبیا
.
شمشیری از سقیفه برون آمد و از آن
فرق علی به دامن محراب شد دو تا
.
روز سقیفه دست علی بسته شد به ظلم
روز سقیفه فاطمه شد پشت در فدا
.
روز سقیفه محسن زهرا شهید شد
تیر ستم به حنجر اصغر گرفت جا
.
روز سقیفه آتش صفّین برفروخت
روز سقیفه جنگ جمل گشت ابتدا
.
روز سقیفه کرد معاویه سربلند
روز سقیفه پاره شد قلب مجتبا
.
روز سقیفه مالک اشتر شهید شد
پشت علی ز ماتم عمار شد دو تا
.
روز سقیفه خصم به شمشیر ظلم کشت
عمر و سعید و میثم و حجر و رشید را
.
روز سقیفه با قلم فتنه ثبت شد
تاریخ سرنوشت شهیدان کربلا
.
روز سقیفه از حرم عترت رسول
دودی بلند گشت که بگذشت از سما
.
روز سقیفه با لب خشک از حسین سر
بین دو نهر آب ، جدا گشت از قفا
.
روز سقیفه بود که زیر سم ستور
جسم عزیز فاطمه گردید توتیا
.
روز سقیفه زینب کبری اسیر شد
هفتاد داغ دید به صحرای نینوا
.
پیچیده بین سلسله ی آن سقیفه شد
جسمی که جسم و جان همه عالمش فدا
.
با دست آن سقیفه به دامان خاک ریخت
خونی که در بهاش خدا بود خون بها
.
چوب همان سقیفه لبی را کبود کرد
کآن را حضور فاطمه بوسید مصطفا
.
تیغ همان سقیفه سری را ز تن برید
کز او رسید دیده ی خورشید را ضیاء
.
با سنگ آن سقیفه جبینی شکسته شد
کآئینه بود ، آئینه ی حسن کبریا
.
آری به رب کعبه قسم هر جنایتی
سر منشأش سقیفه بود تا صف جزا
.
بیگانه گر به جای پیمبر نمی نشست
هرگز سر حسین نمی شد ز تن جدا
.
محصول آن سقیفه همانا یزید بود
محصول آن یزید جنایات کربلا
.
” میثم ” سقیفه راه علی نیست کج مرو
راه غدیر گیر و به زهرا کن اقتدا
.
.
.
استاد حاج غلامرضا سازگار
.
برای حمایت از خیمه کلیک کنید