عشقی که به دل کاشته بودی ثمر آورد
هم آه شب آورد هم اشک سحر آورد
.
آنقدر کریمی که گدا از سر کویت
از آنچه دلش خواسته هم بیشتر آورد
.
شرمنده اگر دیده ی پر اشک ندارم
نوکر به عزای تو همین مختصر آورد
.
غم پیش دل ریش تو ای مرد ، کم آورد
صبر تو دگر حوصله ی صبر سر آورد
.
گیسوی سپیدت خبر از داغ جگر داد
غم هرچه که آورد به روی جگر آورد
.
سر بسته بگو پاسخ این پرسش ما را
تا خانه چرا مادر خود را پسر آورد ؟
.
دستی به روی جام غرورت ترک انداخت
آن دست که پشت در خانه شرر آورد
.
سم تا جگرت دید ، خجالت زده تا تشت
از کوچه و آن صورت نیلی خبر آورد
.
در لحظه تشییع تو از کینه ، سپاهی
با تیر و کمان پیرزنِ فتنه گر آورد
.
” یافاطمه ” می گفت حسین بن علی با
هر تیر که از سینه و پهلوت در آورد
.
.
.
مرضیه نعیم امینی
.
برای حمایت از خیمه کلیک کنید