قبله ی عاشقان بود تربت با صفای تو
کعبه ز دور می برد سجده به کربلای تو
.
پیش تر از ولادتم بوده به تو ارادتم
خلق نگشته ، گشته ام عاشق و مبتلای تو
.
توئی امام عشق ها ، تو داده ای به خون بها
که ذات لایزال حق ، آمده خون بهای تو
.
دست به دست می برند اشک محبّت مرا
عنایتی که روز و شب ، گریه کنم برای تو
.
فاطمه جامه می دَرَد بر سر نی چو بنگرد
اشک دو دیده ی تو و گریه ی بی صدای تو
.
از چه نگشت چرخ دون بر سر خاک واژگون
دید چو شسته شد به خون ، روی خدا نمای تو
.
کاش و غمت کُشَد مرا خورد به هم گره چرا
پنجه ی ظلم قاتل و طّره ی مشک سای تو
.
کاش به دشت کربلا سوخته بود بر ملا
بال همه فرشتگان زآتش خیمه های تو
.
زهی محبّت و وفا که از فراز نیزه ها
سایه به خواهر افکند صورت دلربای تو
.
معجزه می کند سرت از دم روح پرورت
بخوان بخوان که خواهرت سر شکند به پای تو
.
مگر حسین تشنه لب عزیز مصطفی نبود
مگر به کربلا کفن به غیر بوریا نبود
.
.
.
برای حمایت از خیمه کلیک کنید