مرا ببخش ! ولی شرح غم ، شنیدنی است
مرا ببخش ! ولی مقتلم ، شنیدنی است
.
کشان کشان نوک قلاب ها ، تنم بردند
چه زود کوچه ی قصّاب ها، تنم بردند
.
حرامزاده ای از پا کشید ، بندم کرد
به زور با سر قنّاره ای بلندم کرد
.
سلام از جگری که جراحتش تازه است
سلام از بدنی که میان دروازه است
.
چه غم که دشنه ی قلّاب می خورد بدنم
تمام روز فقط تاب می خورد بدنم
.
به زیر آتش این آفتاب می سوزم
برای در به دری رباب می سوزم
.
تو هم شبیه من از حال می روی آقا
میان تنگی گودال می روی آقا
.
میا که داغ تو آتش به استخوانم زد
سنان به نیّت تو ، نیزه بر دهانم زد
برای حمایت از خیمه کلیک کنید