نذر خیمه
sli 18

مردم کوچه‌ های خواب ‌آلود ، چشم بیدار را نفهمیدند
مرد شب ‌گریه ‌های نخلستان ، مرد پیکار را نفهمیدند

.

وصله ‌های لباس و پاپوشش ، و یتیمان مست آغوشش
راز آن کیسه‌ های بر دوشش ، در شب تار را نفهمیدند

.

مردمِ دل ‌بریده از بعثت ، که فقط فکر آب و نان بودند
مثل اشراف عهد دقیانوس ، قصه ی غار را نفهمیدند

.

با تبر باغ را درو کردند ، حالی از باغبان نپرسیدند
خم به اَبرویشان نیاوردند ، در و دیوار را نفهمیدند

.

نیمه‌ شب بود و سایه ‌ها آرام ، کوچه را خیس اشک می ‌کردند
گفت مولا که زود برگردیم ، تا غم یار را نفهمیدند

.

لات ‌هایی که عبدود بودند ، ابتدا با هبل بلی گفتند
بعد از آن هم که یا علی گفتند ، ” أین عمّار ” را نفهمیدند

.

آخر قصه‌ اش بهاری بود ، سوره ی انفطار جاری بود
عالمان قرائت و تفسیر ، شوق دیدار را نفهمیدند

.

کودکانی که باخبر بودند ، از همه روزه ‌دارتر بودند
بس که لب ‌تشنه ی سحر بودند ، وقت افطار را نفهمیدند

.

.

.

احمد علوی

.


برای حمایت از خیمه کلیک کنید

محبوب‌ترین ها

indian desi xx good porn vidoes bokeb barat selingkuh hot desi sex clip wwwbadjojo sexof india 18sxx Melayu
www teen sex video download bfxxxporn.net original marathi sex beeg.indian xxxonlydesi.com xxxvideose