وا کرد کم کم
***
وا کرد کم کم
خواند و به دقت نامه را تا کرد کم کم
.
انگشت مسلم
شک داشت اما باز امضا کرد کم کم
.
کوفه دوباره
زد زیر حرف خویش و حاشا کرد کم کم
.
یکجا به هم ریخت
کوفه نمازی را که بر پا کرد کم کم
.
بعدش نشست و
نامردی خود را تماشا کرد کم کم
.
کوچه به کوچه
نعلین نامردیش را پا کرد کم کم
.
تا که سرت را
از جمع اعضای تو منها کرد کم کم
.
شمشیر برخاست
از روی زانوی کمانی تیر برخاست
.
وقت نبردش
از نای مسجد چند تا تکبیر برخاست
.
یک بار دیگر
آه از نهاد کاسه های شیر برخاست
.
شمشیر لاغر
آمد گرسنه روی پیکر سیر برخاست
.
ای وای نیزه
سمت تو زود آمد ولی کن دیر برخاست
.
دار الاماره
شد مثل گودالی که با تغییر برخاست
.
هم شال دارد
هم از بنی هاشم به صورت خال دارد
.
محکوم کوفه ست
حرز علی را هر که در دنبال دارد
.
با سنگ از بام
کوفه خودش آداب استقبال دارد
.
فرقی ندارد
یا طفل یا مسلم که سن و سال دارد
.
یک به هزاری
یک صید آیا اینقدر جنجال دارد
.
کرب و بلایی
از سنگ ها چون که تنی پا مال دارد
.
از تیر و نیزه
از دور می آید گمانم بال دارد
.
روضه همین است
هم شمر دارد کوفه هم گودال دارد
.
شمر سیه دل
در کربلا اما زبانم لال دارد …
.
.
.
برای حمایت از خیمه کلیک کنید