وقف اشک است زندگانی من
***
وقف اشک است زندگانی من
ای که از کودکی شده غم من
آه در قبر من به من برگرد
ای شب اول محرم من
چون نهالی که اشک پایم ریخت
در عزایت شدم سترگ حسین
السلام ای حقیقت محزون
السلام ای غم بزرگ حسین
.
پاسخ ” مَن امام ” خواهد گفت
صورتی که شده ست خیس از اشک
عاقبت بین قبر خواهد خفت
.
یاد کردم ز عاشقانی که
حسرت روضه هات را دارند
پدرانی که این محرم را
زیر سنگ لحد عزادارند
.
مادرانی که مانده از آنان
چادری مشکی و گل لبخند
قد نداد عمرشان که این دهه هم
قیمه ی نذری تو را بپزند
.
مادرانی که چادر آن ها
خیمه های تو را به پا می کرد
یاد کردم از آن النگو که
مادرم خرج روضه ها می کرد
.
حتم دارم که می خورم حسرت
هرچه خود را برات کم زده ام
آی سنگ لحد بگو به حسین
سنگ او را به سینه ام زده ام
.
زندگانی عزیز بود و شریف
تا زمانی که زیر پرچم بود
دوست دارم که خوب گریه کنم
شاید این آخرین محرّم بود
.
.
.
برای حمایت از خیمه کلیک کنید