چاووش غم سروده لبم در عزای تو
***
چاووش غم سروده لبم در عزای تو
نوشیده جرعه ی عطشی از بلای تو
دندان من شکسته ثناگوی تو شده
مرثیه خوان ماتم تشت طلای تو
.
گفتم شراره وار به گوش تنورها
نانش حرام ، هر که نسوزد برای تو
.
در پیشواز حنجر تو ذبح می شوم
نالایقم که جان بدهم در منای تو
.
از تیغ کُند ، آرزویم را سوال کن !
می خواستم که جان بسپارم به جای تو
.
بر بام عرش پا ننهم جز به این امید
نقاشی ام کنند مگر زیر پای تو
.
شاید هزار مرتبه ، شاید که بیشتر
کشته مرا مصیبت و دلشوره های تو
.
دلواپسم که جان بدهی زیر آفتاب
گرمای رمل ها بشود متکای تو
.
روزی عصا به حرمت تو حمله می کند
ای آنکه عرش تکیه زند بر عصای تو
.
زلف تو را که شانه کند ؟ پنجه های باد ؟
در دست کیست حرمت زلف رهای تو ؟!
.
پیراهن عفیف تو را گرگ می درد
بعدش حریر خون تو ، گردد قبای تو
.
آغوش شهر کوفه که مهمان نواز نیست
آغوش گرم وا بکند بوریای تو
.
.
.
حجت الاسلام محسن حنیفی
.
برای حمایت از خیمه کلیک کنید