چه خوب شد که ذکر دل ، علی علی است روز و شب
***
چه خوب شد که ذکر دل ، علی علی است روز و شب
پناه اول آخرم ، فاطمه شد به لطف رب
.
چه خوب شد که گشته ام غلام قنبر کسی
که عالم از شجاعتش ، هنوز مانده در عجب
.
فراری اُحُد کجا ، دلاور احُد کجا
کجاست شأن مصطفی ، نایب عافیت طلب
.
امان از آن که حُرمت امین وحی را شکست
کشیده دین چه ها از این ، خلیفه های بی ادب
.
به زیر دین حضرت خدیجه ایم و فاطمه
اگر علی علی علی ، نشسته است روی لب
.
بناز شیعه تا ابد ، به دین آسمانی ات
سهم کدام مکتبی ، شده عقیله العرب
.
چه همتی ، چه غیرتی ،چه کرده است پای دین
فاطمه ی کرببلا ، زینب صبر آفرین
.
سلام ای عقیله ی تمامی زمانه ها
کسی نداشت مثل تو ، ز فاطمه نشانه ها
.
تو بی معلم عالمه ، فهیمه ای و فاضله
تو جاودانه گوهری ، در یم بی کرانه ها
.
نشانده کوه غیرتت ، وقار و صبر و هیبتت
حماسه ی حسین را ، به صدر جادوانه ها
.
تو دست بسته بسته ای ، دست بنی امیه را
حریف عزم راسخت ، نمی شود بهانه ها
.
چه گویم از کرامتت ، سرم فدای قدرتت
تو روضه ات بهشت را ، می آورد به خانه ها
.
سلام سایه ی سر و ، ملیکه ی حسینیان
سلام مطمئن ترین ، پناه آخرالزمان
.
در آسمان عاشقی ، تو سرترین ستاره ای
سرآمد حسینیان ، میان هر زمانه ای
.
زمین و آسمان همه ، فدای آن خدای که
نکرد خلق غیر تو ، فاطمه ی دوباره ای
.
توسلی به حضرت خطیبه ی فدک نما
به هم بریز کوفه را ، فقط به یک اشاره ای
.
علی حسین مجتبی ، فاطمه و محمدی
برای جمع پنج تن ، فقط تو استعاره ای
.
خطبه شام و کوفه ات ، شبیه خطبه ی فدک
نهیب زد سر ستم : ” هنوز هیچ کاره ای “
.
بت شکنی و دختر بت شکن مدینه ای
شیر زنی و دختر شیر زن مدینه ای
.
حماسه های حیدری ، نشسته در کلام تو
به ظلم پشت پا زده ، فاطمه ی مرام تو
.
همیشه بهر یاورش ، امام می کند دعا
بود ولی ملتمس دعای تو امام تو
.
به غیر چارده نفر ، خدا به کس نمی دهد
اجازه ی ورود را ، به کعبه ی مقام تو
.
تو قبله ی فضیلتی ،تو منتهای عزتی
بلند می شود حسین ، ز جا به احترام تو
.
گفته خدا تو زینت شیر دلاور منی
مادر حیدری تو ، فخر کند به نام تو
.
معجزه مانده عاجز از ، نام گره گشای تو
کار مسیح می کند ، بنده ی بنده های تو
.
تویی که حسرت همه ، ملائک است خدمتت
تهمت و سنگ و کعب نی ، نبود حق عصمتت
.
رواست کل سال ما ، محرم و صفر شود
گرفته جان شیعه را ، مصیبت اسارتت
.
مطهره ترین چرا ، تو را زدند با وضو
کاش نداشت نام دین ، قصه ی هتک حرمتت
.
کوری چشم حرمله ، فاتح شام و کوفه ای
معجر پاره پاره ات ،نکرد کم ز عزتت
.
تو در میان سلسله ، بخوان نشسته نافله
بخوان که باز هم خدا ، فخر کند به خلقتت
.
شکست پیش چشم تو ، غرور نازدانه ها
چه قدر داده غصه ی حرم تو را خجالتت
.
خدای صبر با دلت ، چه کرده اند شامیان
که بی رقیه روز و شب ، مرگ شده است حاجتت
.
تو از زمانه دیده ای ، چه غیر داغ پشت داغ
بگو که جز تو این همه ، کشیده است از فراق ؟!
.
.
.
محمدحسین رحیمیان
.
برای حمایت از خیمه کلیک کنید