گفت با کرب و بلا کعبه من از تو برترم
****
گفت با کرب و بلا کعبه من از تو برترم
تو بیابانیّ و من بیت خدای اکبرم
.
کربلا در پاسخش گفتا اگر تو خانه ای
من همه خون خدا می جوشد از بام و درم
.
کعبه گفتا مرد و زن بر گرد من آرد طواف
من مَطاف مسلمین از کِهتر و از مِهترم
.
کربلا گفتا چه گویی هر شب آدینه من
میزبان انبیا از اوّلین تا آخرم
.
کعبه گفتا انبیا بر گرد من گردیده اند
تو کجا و من کجا تو دیگری من دیگرم
.
کربلا گفتا که روح انبیا را کعبه ای است
آن منم ، زیرا مزار زاده ی پیغمبرم
.
کعبه گفتا مرتضی در من به دنیا آمده
این شرافت بس ، که من خود زادگاه حیدرم
.
کربلا گفتا علی بوده سه شب مهمان تو
من حسینش را گرفتم تا قیامت در برم
.
کعبه گفتا من صفا و مروه دارم در کنار
وصف اسماعیل باشد خاطرات هاجرم
.
کربلا گفتا این منم در خیمه گاه و قتلگاه
سعیِ هفتاد و دو ثارالله را یاد آورم
.
کعبه گفتا چاه زمزم را کنار من ببین
سال ها و قرن ها جوشد ز دامان کوثرم
.
کربلا گفتا که زمزم را چه با خون حسین
زمزم تو آب و من خون خدا را ساغرم
.
کعبه گفتا بوده دَحوُ الارض در دامان من
من همانا بر تمامِ آفرینش محورم
.
ناگهان از حقّ ندا آمد ، حرم خاموش باش
تو کجا و کربلا هر چند هستی محترم
.
هستی تو خلقت تو از طفیل کربلاست
چند می گویی که من از کربلا بالاترم
.
کربلا دارد به کلّ آفرینش افتخار
کربلا گوید که من عرش خدا را زیورم
.
من مزار پاک هفتاد و دو ثاراللّهیم
من هم آغوش ابوالفضل و علیِّ اکبرم
.
مضجع العشّاق فرموده علی نام مرا
شاهدم این دامن سرخ شهادت پرورم
.
اشگ زهرا ریخته در دامن گلزار من
عِطر جنّت می دمد از لاله های پرپرم
.
ذره ای از خاک من ، درد خلایق را دواست
خون ثارالله می جوشد زهر نخل ترم
.
اینکه می بوسند با هم انبیا و اولیا
دست عبّاس است کافتاده به خاک معبرم
.
گر چه در قلبم فرات و دجله می جوشد مدام
آب آب تشنه گان افکنده بر جان آذرم
.
در بغل دارم فرات و تا قیامت شرمگین
از رباب و حنجر خشک علیِّ اصغرم
.
.
.
برای حمایت از خیمه کلیک کنید