خدای آینه از جنس دلبری بودی
***
خدای آینه از جنس دلبری بودی
صفای عطر بهشتِ معطری بودی
.
تو پیش از آن که خدا فکر خلقتی باشد
در آسمانِ وجود ؛ اهل سروری بودی
نه بعد اینکه هزاران هزار پیغمبر
” تو قبل اینکه بیایی پیمبری بودی “
.
برای فاطمه هم در سنین کودکی اش
تو مهربان تر از الطاف مادری بودی
.
نوید آمدنت هم پیام وحدت بود
همیشه در پی فکر برادری بودی
.
هنوز واله ام از وصف این دو نور جلی
علی شبیه تو یا نه تویی شبیه علی ؟
.
تویی که سفره ی اکرام بی حدی داری
هنوز شهره و حُسنِ زبانزدی داری
.
تویی پیمبر خضرا ، تویی رسول امین
نشان سیدی ات را به گنبدی داری
.
چه شوکت و جبروتی در این جهان بهتر
که در حریم خدا رفت و آمدی داری
.
تو چشمه ی برکاتی و نسلت ابتر نیست
تویی که قائم آل محمدی داری
.
ببخش گرچه برایت سروده کم گفتم
ببخش اینکه اگر شاعر بدی داری
.
بیا که با نفست رو به کعبه جان بدهی
تو آمدی که علی را به ما نشان بدهی
.
توان بده که کمی عاشقانه دم بزنم
میان باغ همین واژه ها قدم بزنم
.
توان بده که به عشق شکوه سیمایت
محاسبات دلم را کمی به هم بزنم
.
بیا مرا برسان تا ضریح چشمانت
که بوسه ای به دو آئینه ی حرم بزنم
.
اگر به ” لیله الاسرای ” چشم تو نرسم
بگو که حاجت دل را کجا رقم بزنم
.
بیا به پاس ارادت اجازه ای بده تا
مدال نوکریت را به سینه ام بزنم
.
ردای سبز نبوت نگین بر تن توست
مدال زرد اباالفاطمه به گردن توست
.
.
.
مجید قاسمی
.
برای حمایت از خیمه کلیک کنید