سید حمیدرضا برقعی
.
چگونه وصف کنم قطره های باران را
رسیده ام به تو اما هنوز هجران را …
.
بهشت پنجره ی دیگری به قم وا کرد
که مست کرده هوایش دل خراسان را
.
تو را گرفته در آغوش خویش شش گوشه
چنان که جلد طلا کوب متن قرآن را
.
دلم هوای تو کرده به قدر یک مصرع
ببخش وزن غزل را من پریشان را
.
” که می رسد به مشامم هر لحظه بوی کربلا “
چه عطر سیب غریبی گرفته ایران را
.
سکوت کرده ام و خیره بر ضریح توام
که بشنود دلتان التماس باران را
.
نگاه منتظرم گریه کرد یک دل سیر
تمام فاصله را دشت را بیابان را
.
دلم گرفته به قول رفیق شاعرمان
” چقدر سخت گذشتیم مرز مهران را “
.
دوباره داغ دلم تازه شد کنار ضریح
خداکند که بسازیم قبر پنهان را
.
برای حضرت مادر ضریح می سازیم
و دست فرشچیان طرح می زند آن را …
.
.
.
برای حمایت از خیمه کلیک کنید