احمد علوی
.
آماده باش مقصد ما در سفر یکی ست
سرهایمان جداست ولی بال و پر یکی ست
.
این ها برای کشتن ما صف کشیده اند
از هر کجای دشت بپرسی خبر یکی ست
.
دار و ندارمان همه در بین خیمه هاست
آتش که شعله ور بشود خشک و تر یکی ست
.
حتی به روی اکبر من تیغ می کشند
با این که با پیامبر از هر نظر یکی ست
.
تنها به این گناه که فرزند حیدریم
تنها به این دلیل که ما را پدر یکی ست
.
آیا کسی نمانده که یاری کند مرا
اینجا میان این همه لشکر اگر یکی ست
.
عباس من برادر من نور چشم من
طرز مصاف کردن تو با پدر یکی ست
.
تنها رجز بخوان و بگو یا علی مدد
در چشم شیر ، یک نفر و صد نفر یکی ست
.
چشم انتظار آمدنت از شریعه اند
حالا دعای اهل حرم بیشتر یکی ست
.
شمشیرها به دور تنت حلقه می زنند
چون جمع تیغ ها همگی ضربدر یکی ست
.
بعد از من و تو زینب اگر نشنود بدان
خونین بدن زیاد ولی خون جگر یکی ست
.
از بس حروف پیکر پاکت مقطعه ست
پایین پای مرقد و بالای سر یکی ست
.
غرق ستاره است تن من ولی هنوز
در آسمان بی کسی من قمر یکی ست
.
.
.
برای حمایت از خیمه کلیک کنید