اشعار آیینی خیمه...
باز در سینه غم دوری تو مهمان است

باز در سینه غم دوری تو مهمان است

اطلاعات بیشتر
تاریخ انتشار 28 دی 1402

باز در سینه غم دوری تو مهمان است

متن شعر

باز در سینه غم دوری تو مهمان است
باز هم سهم من از دیدن تو هجران است
.
دیده ها منتظر روز ظهورند ولی
شب یلدای فراقت ، شب بی پایان است
.
با نگاه تو شود عاقبتم ختم به خیر
با تو طی کردن این راه مرا آسان است
.
من بیچاره کجا صحبت از وصل کجا
دوری از محضر تو سهم گنهکاران است
.
صاحب العصر ببین مثل تو مشکی پوشم
آسمان هم ز عزاداری تو گریان است
.
کاش تا کور شود چشم گناه آلودم
تا نبینم که مزار پدرت ویران است
.
آخرین لحظه عزادار حسین است حسن
بی سبب نیست که کام پدرت عطشان است
.
جان فدای شه بی یار و سپاهی که سه روز
پیکرش روی زمین غرق به خون عریان است
.
.
.

آثار دیگر

برچسب ها

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *