برای بار غمت سوگوار باید شد
تمام عمر از این غصه زار باید شد
.
برای خضر شدن در کنار صحن تو با
غلام و نوکر تو همجوار باید شد
.
نوشته اند برای زیارت زهرا
به سوی مرقد تو رهسپار باید شد
.
برای مثل سلیمان شدن فقط بی بی
به روی فرش حریمت سوار باید شد
.
برای اینکه امامِ رضا مرا بخرد
ز داغ روضه ات ابر بهار باید شد
.
ندیدی آخر کاری برادر خود را
از این مصیبت تو غصه دار باید شد
.
نوشته اند : کریمه ، به مصحف نامت
به شوق دانه رسیدم دوباره بر بامت
.
تو آمدی و همه آمدند دیدن تو
بهار شد همه جا با تب رسیدن تو
.
شبیه خیمه و گودال کربلا که نبود
کریمه ، پشت امام رضا دویدن تو
.
اگرچه از نفس افتادی و شدی پرپر
ولی نبود چو زینب نفس بریدن تو
.
تو آمدی و در این شهر دلسپرده کسی
به تازیانه نیامد برای چیدن تو
.
تو را نبرد کسی بر دهانه ی بازار
فقط فراق شده علت خمیدن تو
.
عنان ناقه ی تو دست محرمان بود و
نیامدند برای اسیر دیدن تو
.
ولی ز سینه ی زینب زبانه بالا رفت
به هر کجا که رسید تازیانه بالا رفت
.
سه ساله دخترکی زیر دست و پا افتاد
به روی گونه ی این تک ستاره جا افتاد
.
هزار مرتبه جای همه کتک زدنش
هزار مرتبه از ناقه بی هوا افتاد
.
به تازیانه کتک خورد و پا شد از جایش
ولی دو مرتبه با ضربه های پا افتاد
.
زمین که خورد سه ساله کنار او عمه
به یاد صحنه ی گودال کربلا افتاد
.
کنار دیده ی در خون نشسته اش صد بار
سر عموی رشیدش ز نیزه ها افتاد
.
شبی که گم شد و آن زجر رفت دنبالش
به روی ناقه روان بود و بی صدا افتاد
.
ولی به عمه پر از بوی فاطمه برگشت
به سوی قافله زخمی تر از همه برگشت
.
.
.
مهدی نظری
.
برای حمایت از خیمه کلیک کنید