بیا شراب محبت بزن ز ساغر شب
که این شراب بود آب حوض کوثر شب
دل از فرشته برد جان به جبرئیل دهد
صدای زمزمه و گریه های آخر شب
گشاده رویی پروردگار را بیند
کسی که سوی خدا می گریزد از در شب
دم مسیح ز بال نسیم می ریزد
چه خفته ای همه چون مردگان به بستر شب
صفای خلوت و حال دعا و عطر خلوص
بگیر از نفس پاک و روح پرور شب
سلاح اشک بیاریم تا نبرد کنیم
علیه آتش خشم خدا ، به سنگر شب
هزار مرتبه از زلف دلبران بهتر
به چنگ اهل دعا ، دامن مطهّر شب
طلب کنید روان مسیح از نفسش
دمیده روح نماز علی به پیکر شب
همیشه دامن او از ستاره لبریز است
ز بس که ریخته اشک علی به منظر شب
حکایت خوش دیدار دوست را ” میثم ”
نوشته دست خدا از ازل به دفتر شب
برای حمایت از خیمه کلیک کنید