تو این شب تاریک ستاره مبهوته
خواب می دیدم بازم سرم رو بازوته
.
تقصیر من نیست که اشکم سرازیره
یاد تو می افتم خواب از سرم میره
.
کجای دنیا ، این طوری بابا ، جواب اشکو میدن
جلو چشای عمه سرت رو ، روی زمین کوبیدن
.
بابا حسین جان
.
کسی نمی پرسه ، از حال و احوالش
پروانه ای رو که سوخته پر و بالش
.
ممنون تو هستم که اومدی پیشم
غصه نخور بابا خودم فدات میشم
.
اهالی شام ، به دختر تو ، مگه امون می دادن
تو کوچه بازار هی با اشاره منو نشون میدادن
.
بابا حسین جان
.
.
.
برای حمایت از خیمه کلیک کنید