حاشا که راه عاشقی بی دردسر باشد
***
حاشا که راه عاشقی بی دردسر باشد
حاشا که عاشق شام هجرش را سحر باشد
سهمش پریشانی ست حیرانی ست ویرانی ست
خواهر که از حال برادر بی خبر باشد
.
این راه را با شوق دیدار تو طی کردم
راضی مشو باغ امیدم بی ثمر باشد
.
انگار تقدیرم فراق توست پس باید
با ناامیدی چشم گریانم به در باشد
.
دارم جواب نامه ات را می دهم اما
با نامه ای که دستخطش چشم تر باشد
.
تنها به اینجا آمدم اما خیالت تخت
حاشا که در قم مردمان بدنظر باشد
.
حتی اگر داغ تو را در طوس می دیدم
دیگر نمی دیدم تنت بی بال و پر باشد
.
دیگر نمی دیدم سرت در طشت زر باشد
یا که لب خشکت اسیر چوب تر باشد
.
آری تو هم هرگز نمی دیدی که ناموست
با قاتلانت چند منزل همسفر باشد
.
در ازدحام مردمان بدنظر باشد
در زیر پای اسب ها دنبال سر باشد
.
.
.
محمد بیابانی
.
برای حمایت از خیمه کلیک کنید