خانه ی کوچکمان ریخت به هم ؛ دعوا شد
وسط معرکه ناموس علی در خطر است
.
بازویش درد گرفته ست ، حرامی نزنش
یاس پیغمبر ما زخمی چندین تبر است
.
هرچه قنفذ بزند هرچه مغیره بزند
زور زهرا به خدا از همه شان بیشتر است
.
چه بلایی به سر چادر او آوردند
که رویش جای ته چکمه ی چندین نفر است
.
الا اقل پیش حسن مادر او را نزنید
همه ی غصه ی مادر روی دوش پسر است
.
حور را دور کنید از جلوی هیزم ها
با سر افتاده زمین معجر او شعله ور است
.
بعد از این وای به حال دل تنهای علی
ماندن فاطمه با شاید و اما اگر است
.
.
.
برای حمایت از خیمه کلیک کنید