خنده بر پاره گریبانی مان می کردند
خنده بر بی سر و سامانی مان می کردند
.
پشت دروازه ی ساعات معطل بودیم
خوب آماده ی مهمانی مان می کردند
.
از سر کوچه ی بی عاطفه تا ویرانه
سنگ را راهی پیشانی مان می کردند
.
هر چه ما آیه و قرآن و دعا می خواندیم
بیشتر شک به مسلمانی مان می کردند
.
شرم دارم که بگویم به چه شکلی آن جا
وارد بزم طرب خوانی مان می کردند
.
هیچ جا امن تر از نیزه ی عباس نبود
تا نظر بر دل حیرانی مان می کردند
.
.
.
شاعر : علی اکبر لطیفیان
.
برای حمایت از خیمه کلیک کنید