دارد بساط عاشقی تکمیل می گردد
***
دارد بساط عاشقی تکمیل می گردد
آیات شادی آفرین تنزیل می گردد
.
لبخند او لحن خوش ترتیل می گردد
دکّان درد و غصّه ها تعطیل می گردد
.
وقتی که چشمان مسیحاگونه اش وا شد
لبخند بر روی لب ارباب پیدا شد
.
سجّاده ، محراب دعاها را بغل می کرد
قطره به قطره ، برکه دریا را بغل می کرد
.
آئینه احساس تماشا را بغل می کرد
دستان کوچک داشت بابا را بغل می کرد
.
جبریل کم کم داشت در این صحنه جان می داد
وقتی حسین آرام در گوشش اذان می داد
.
باید که درد دردمندان را دوا می کرد
از نور خالق انشعابی را جدا می کرد
.
باید برای ماه نامی دست و پا می کرد
او را میان کهکشان خود صدا می کرد
.
مثل ازل هفت آسمان با او بلی می گفت
بابا برای بار سوم ” یا علی ” می گفت
.
این ماه سیما پرده ها را از حجاب انداخت
از چهره ی آئینه ها رخت نقاب انداخت
.
لب های جنّ و انس را با خنده آب انداخت
ارباب ، چشمش را به لبخند رباب انداخت
.
بابا ، علی ، مادر .. ، سه تا نور جهان جمع است
خورشید و مهتاب و ستاره جمعشان جمع است
.
ذکر علی اصغر ستون طاق دین رب
نور جبینش آیه ی فتح المبین رب
.
تا شد حسین انگشتری او شد نگین رب
بند قماط او نخ حبل المتین رب
.
قطعاً خدا این طفل را باب الحوائج کرد
رسم گدایی را در این خانه رایج کرد
.
ما را صغیر سفره ی بابای او خواندند
ما را اسیر سفره ی بابای او خواندند
ما را فقیر سفره ی بابای او خواندند
جیره بگیر سفره ی بابای او خواندند
.
شکر خدا نان شب ما نام ارباب است
شیرینی روی لب ما نام ارباب است
.
گهواره ی او قبله ی سیّار امروز است
کعبه به دورش حاجی هوشیار امروز است
.
یوسف برو ، او گرمی بازار امروز است
دلدل سوار و حیدر کرار امروز است
.
با گریه ها دارد رجز در اصل ، می خواند
جنگاوری را در دل گهواره می داند
.
قربان این کودک عجب ایل و تباری داشت
خون علی را در دل رگ هاش جاری داشت
.
با اینکه گلبرگ تنش عطر بهاری داشت
تیغ نگاهش کاربرد ذوالفقاری داشت
.
کوچک ترین باز شکاری بین این لانه است
او شیرِ در گهواره ی چوبی این خانه است
.
او محکمات آیه ی تطهیر قرآن است
کوچک ترین قطره میان نسل باران است
.
پیراهنش درمان چشم پیر کنعان است
مثل علی اکبر برای عمه ها جان است
.
قنداقه ی او را میان عرش می چرخاند
زینب برایش ” وَ ان یکاد ” از جان و دل می خواند
.
.
.
بردیا محمدی
.
برای حمایت از خیمه کلیک کنید