در نمازت گریه کردی شد بنای غم درست
****
در نمازت گریه کردی شد بنای غم درست
” آه ” گفتی ، شد نوای ناله ی ماتم درست
گونه ی تو لمس کرد اشک نماز صبح را
شد از آن پس روی هر برگ گلی شبنم درست
.
قطره ای از اشک تو وقت مناجاتت چکید
بر زمین افتاد ، شد سرچشمه ی زمزم درست
.
ای که در شرح تو آمد سوره ی ” کوثر ” پدید
شد از اعطینای شأنت آیه ای محکم درست
.
در حدیث قدسی ” لولاک ” پی بردیم ما
تو همانی که به اذنش می شود آدم درست
.
نقش تو افتاد بر روی رکاب احمدی
با نگینی فاطمی شد حلقه ی خاتم درست
.
تو پناه عالمی ؛ دیدیم در روز کساء
با تو شد ضعف تن پیغمبر اکرم درست
.
حضرت حق حیدرش را یکّه و تنها که دید
بر تو رو زد ، شد برای مرتضی همدم درست
.
دامنت را می تکانی در میان خانه ات
از غبارش می شود آسیّه و مریم درست
.
چادرت را پهن کردی بر سر اهل بکاء
در حسینیّه شد از هر تار آن پرچم درست
.
یک گره آورده بودم تا حسینت وا کند
تا قسم دادم به تو ، شد آن گره در دم درست
.
ای که باران نیز در مسح رُخت محرم نبود
پس چگونه خورد بر آن ،دست نامحرم ، درست !
.
شکل زخمی را که میخ در به پهلویت کشید
می کند تا روز غسلت پرسشی مبهم درست
.
.
.
بردیا محمدی
.
برای حمایت از خیمه کلیک کنید