قرآن گشودم آیه ی محشر بیاورم
****
قرآن گشودم آیه ی محشر بیاورم
می خواستم که سوره ی کوثر بیاورم
من کیستم ز فاطمه سر در بیاورم
باید کسی شبیه پیمبر بیاورم
.
هنگام وصفت عقل مرا ترک می کند
معراج رفته شأن تو را درک می کند
.
با نور تو زمین شرف آسمان گرفت
چل روز مصطفی ثمری بی کران گرفت
پا بر زمین گذاشتی و خاک جان گرفت
تا آمدم بگویم زهرا زبان گرفت
.
گفتم که رخصتی بده بهتر بخوانمت
مهرت اجازه داد که مادر بخوانمت
.
مادر سلام ، گوشه ی چشمی به ما کنید
مادر سلام ، درد مرا هم دواکنید
با این امید در زده ام تا که وا کنید
لطفی به این اسیر یتیم گدا کنید
.
حالا اگر چه چادر تو وصله دار هست
من سائلم همیشه برایم انار هست
.
یا آیه آیه آیه ی خود ” هل اتی ” کنی
یا از کرم لباس عروسی عطا کنی
چادر امانتی بدهی تا چها کنی
یک قوم را به نور خدا آشنا کنی
.
دنیا تو را نخواست که این قدر زشت شد
خاکی که زیر پای تو آمد بهشت شد
.
دنیا تمام ظلمت و تو ماورای نور
با تو کم است فاصله تا انتهای نور
همسایه ات اگر که شده آشنای نور
این بوده است از برکات دعای نور
.
در آسمان نور چه بدری ، شبیه توست
در سال یک شب است که قدری شبیه توست
.
در خانه عطر سیب تو از بس جمیل بود
یادآور بهشت خدای جلیل بود
سرچشمه ی وضوی تو از سلسبیل بود
جاروی خانه ی تو پر جبرئیل بود
.
دنیا به پای مهر تو از شرم آب شد
آبی که گشت مهریه ی تو گلاب شد
.
آن که تو را به جمله ی ” لولاک ” می شناخت
درک تو را فراتر از ادراک می شناخت
پرواز را چه کس به جز افلاک می شناخت
بانوی آب را پدر خاک می شناخت …
.
نام پدر همیشه به دنبال مادر است
خیر العمل محبت زهرا و حیدر است
.
تولید صوت : متروفرکانس
.
.
.
مجید تال
.
برای حمایت از خیمه کلیک کنید