رو خطاهام خط کشیدی
با همین اشک شبونه
.
از گناه من گذشتی
حتی گاهی بی بهونه
.
منی که رو سیاه ترین بنده ی رو سیاهتم
منی که یادم میره لحظه لحظه مو باهاتم
همیشه شرمنده ی این بنده نوازی هاتم
.
من و گفت و گوی با تو
با همین زبون ساده
.
من کجا و گفتن از تو
لطفت از سرم زیاده
.
با این که من لیاقت لطف تو رو ندارم
که مهربونی میذاری اسم تو رو بیارم
میذاری ابر غصه هامو تو حرم ببارم
.
چشامو باید ببندم
روی غیر از تو میدونم
.
واسه اینه که همیشه
روضه ی حسین می خونم
.
فراری از گناهم و جایی دیگه ندارم
سر روی شونه ی دیوارای حرم میذارم
چشای خیس اشک روضه رو برات میارم
.
بر خوان غم ، چون عالمیان را صلا زدند
اول صلا ، به سلسله ی انبیاء زدند
.
نوبت به اولیاء ، چو رسید آسمان تپید
زان ضربتی ، که بر سر شیر خدا زدند
.
آن در که جبرئیل اَمین بود محرمش
اهل ستم به پهلو ی خیرالنساء زدند
.
بس آتشی ، ز اخگر الماس ریزه ها
افروخته اند در جگر مجتبی زدند
.
وانگه سرادقی که ملک محرمش نبود
کندند از مدینه و در کربلا زدند
.
پس ضریتی کز آن جگر مصطفی درید
بر حلقه تشنه ی خلف مرتضی زدند
.
اهل حرم دریده گریبان گشوده مو
فریاد بر در حرم کبریا زدند
.
از حرم تا قتلگه زینب صدا می زد حسین
دست و پا می زد حسین ؛ زینب صدا می زد حسین
.
.
.
برای حمایت از خیمه کلیک کنید