سحر مکه صفای دگری پیدا کرد
***
سحر مکه صفای دگری پیدا کرد
ناله ی سوخته دل ها ، اثری پیدا کرد
.
کعبه می خواست که دل را ز بتان پاک کند
دید فرزند خلیل و جگری پیدا کرد
.
به تمنای لبان پسر اسماعیل
زمزم از شوق ، عجب چشم تری پیدا کرد
.
نور توحید پس از غیبت طولانی خویش
در حرم فرصت هر جلوه گری پیدا کرد
.
سالیانی خبر از حضرت جبریل نبود
مصطفی آمد و او بال و پری پیدا کرد
.
از قدوم پسر آمنه و عبدالله
امّت پاک سرشتان ، پدری پیدا کرد
.
خاتم از راه رسید و شجر هر چه رسل
تازه بر بار نشست و ثمری پیدا کرد
.
ما هدایت شده ی نور رسول اللهیم
ریزه خوار کرم زاده ی عبداللهیم
.
بی وجود تو بشر بی سر و سامان می شد
همه جا نور خدا مخفی و پنهان می شد
.
بی وجود تو کجا در همه ی امت ها
نام این قوم مزین به مسلمان می شد
.
تا که از قوم دگر حرف میان می آید
تکیه ی بازوی تو شانه ی سلمان می شد
.
تو دعا کردی و ما شیعه ی مولا گشتیم
از همان روز ، دلت گرم به ایران می شد
.
رخصتی می دهی ای سرور زیبارویان
گویم از چه رخ تو قاتل هر جان می شد
.
با تبسم به لب غنچه ی تو گل می کرد
گیسوی حور ، به یکباره پریشان می شد
.
علت این بود که در روی ملیحانه ی تو
قدری دندان ثنایات نمایان می شد
.
ذکر تسبیح تو آهنگ بیان ملک است
شکل ترکیب رخ تو نمک اندر نمک است
.
بی دم قدسی تو مردهای احیا نشود
پسر مریم قدّیسه ، مسیحا نشود
.
پشت موسی به تو و حضرت مولا گرم است
ورنه بی اذن شما وارد دریا نشود
.
گر زلیخا رخ زیبای تو بیند در خواب
پای دلداگی یوسفی رسوا نشود
.
همه از رحمت تو حرف میان آوردند
از چه رو علت هر خشم تو افشا نشود
.
غضبت رمز ” اشدّاء علی الکفّار ” است
لشگر کفر حریف تو به هیجا نشود
.
با دعای تو علی صاحب تیغ دو سر است
بی رضایت گره از ابروی او وا نشود
.
جز به پیش غضب چشم تو در وقت نبرد
کمر تیغ علمدار احد ، تا نشود
.
تو ز نور احدی ، اشرف مخلوقاتی
پدر فاطمه ای ، تاج سر ساداتی
.
تو کریمی و کریمان همه از نسل تواند
سائلان ؛ بین گذر یار بلافصل تواند
.
هر که ابتر به تو گفته رحمش ناپاک است
همه ی خلق خدا ریزه خور نسل تواند
.
آن کسانی که ندارند به دل حب علی
در عمل امت ملعون شده و رذل تواند
.
زدن فاطمه بر اهل یقین ثابت کرد
این اراذل پی آتش زدن اصل تواند
.
چون تمسّک به علی شرط شفاعت باشد
شیعیان در صف محشر همگی وصل تواند
.
چه کسی گفته اباالفضل ز اولاد تو نیست ؟
ثلث سادات ز اولاد اباالفضل تواند
.
بعد محسن که دل فاطمه حساس شده
پسر سوم زهرای تو ، عبّاس شده
.
مکتب قدسی تو نور حقایق دارد
چارده مصحف تابنده و ناطق دارد
.
دشمن کور دل تو ز کجا می دانست
راه تابنده ی تو حضرت صادق دارد
.
ظاهراً خاک حریمش شده با خاک یکی
باطناً او حرمی در دل عاشق دارد
.
روزی بندگی ما همه دست آقاست
در عمل او صفت کامل رازق دارد
.
سال ها می گذرد ، سرخی خاک یثرب
اثر خون تن زخم شقایق دارد
.
گر که گوش دل ما باز شود این ایام
صحبت از توطئه ی چند منافق دارد
.
زود شهر نبی از مادر ما خسته شده
باورم نیست که دستان علی بسته شده
.
.
.
قاسم نعمتی
.
برای حمایت از خیمه کلیک کنید