غزلی آب دار بنویسم
از صفای بهار بنویسم
.
نذر چشمان حضرت ساقی
از می و میگسار بنویسم
.
مثل خورشید ماه را باید
خارج از هر مدار بنویسم
.
قصد کردم به دور خانه ی تو
حاجیان را خمار بنویسم
.
مثل میثم ” علی مع الحق ” را
همه شب پای دار بنویسم
.
عوض ” زلف یار ” هم باید
دم به دم ذوالفقار بنویسم
.
باید اصلا اوائل قرآن
بیتی از شهریار بنویسم
.
این ” علی ای همای رحمت ” را
با دلی بی rرار بنویسم
.
یا علی را اگر به مکه روم
وسط آن شیار بنویسم
.
مثل علامه ی امینی تو
مصحفی ماندگار بنویسم
.
دم علّامه مجلسی هم گرم
روز و شب از بحار بنویسم
.
همه علامه های دین مست اند
مست نهج البلاغه ات هستند
.
حضرت حق چه دلپذیر نوشت
تا که ما را به تو اسیر نوشت
.
نوکران تو را همه آقا
دشمنت را ولی حقیر نوشت
.
ما که هیچ از نخست فاطمه را
در کنار تو هم مسیر نوشت
.
بر سه جلدم به عشق تو پدرم
قبل اسمم أناالفقیر نوشت
.
مادرم روی سینه ام هر شب
صد و ده بار یا امیر نوشت
.
به امید شفاعتت مولا !
شافعی نیز از غدیر نوشت
.
شرح حال تو را حماسه سرا
شیر سر تا به پا دلیر نوشت
.
به فنا رفت عمر شاعری اش
از شما هر کسی که دیر نوشت
.
کمکم کن که از تو بنویسم
به همانگونه که ” صغیر ” نوشت
.
فارغ از شور و شادی وشعفم
تا خمار زیارت نجفم
.
یاد ” الهاکم التکاثر ” کن
نهی از نخوت و تکبر کن
.
ولی آقا تو با حسین و حسن
به زمین و زمان تفاخر کن
.
” انا اول … ” فقط بخوان کافی ست
همه را غرق در تحیر کن
.
التماس مرا جواب بده
دامنم را فقط خودت پر کن
.
از سر سفره ات اگر رفتم
نان من را همیشه آجر کن
.
پیش پای تو دست و پا بزنم
زیر ایوان طلا ، تصور کن
.
مثل اشعار نیر و دعبل
غزل سنگی مرا دُر کن
.
چای سنگین … نجف … مسیر حرم
مست مستم ، دوباره زد به سرم
.
.
.
علیرضا خاکساری
.
برای حمایت از خیمه کلیک کنید