قنداقه را حسین گرفت و نگاه کرد
اینگونه آفتاب تبسم به ماه کرد
.
با خنده ی پیمبری اش از همان نخست
حال حسین را علی اش رو به راه کرد
.
هرکس که دیدش و صلواتی نکرد نذر
در باب احتجاج خودش اشتباه کرد
.
هرکس که بی وضو بغلش کرد بی گمان
مانند لمس کردن قرآن گناه کرد
.
با یک نگاه دشمن خود را در اوج رزم
هر قدْر کوه بود مبدّل به کاه کرد
.
مردان جنگجوی عرب را بدون جنگ
پلکی به هم رسانده و خلع سلاح کرد
.
قبل از ورود شمر به گودال در وداع
روز حسین را علی اکبر سیاه کرد
.
برگشت با بهانه ی لب تشنگی ولی
در اصل شاهزاده ترحّم به شاه کرد
.
برگشت قطعه قطعه علی اکبر این چنین
یک دشت را برای تنش بارگاه کرد
.
.
.
تو آمدی علی بشود حاصل حسین
باشد سه جور آینه در منزل حسین
.
تلفیقی از نبوت محض و امامتی
ای شامل پیمبر و ای شامل حسین
.
آن سان که خلق گشت حسین از گِل علی
آمد پدید با تو علی از گِل حسین
.
تو آمدی که نام تو مشکل گشا شود
عشق به تو ولی بشود مشکل حسین
.
از بس که دوست داشت تو را ، در مقام عشق
جان تو گشت هدیه ی ناقابل حسین
.
کشتی شکست خورده ی طوفان کربلاست
آنجا که پیکر تو شود ساحل حسین
.
قدِّ تو را و موی تو را و رخ تو را
هرکس که دید گفت امان از دل حسین
.
با هر تبسمت ، نفست ، راه رفتنت
قبل از سنان خودت شده ای قاتل حسین
.
بالای پیکر تو خودش را بروز داد
در های های گریه غم کامل حسین
.
از خیمه تا کنار تن قطعه قطعه ات
قدّش خمیده گشت در این فاصله حسین
.
بعد از تو خاک بر سر دنیا که می رود
بر روی نیزه ها سر یک قافله حسین
.
بعد از تو رو ب رو بشود تا صلات ظهر
با شمر و خولی و انس و حرمله حسین
.
.
.
برای گفتن از تو سخن نمی ماند
که روضه ات به دل انجمن نمی ماند
.
چه کرده است به اعضای در هَمَت شمشیر
که بر سیاهی زلفت شکن نمی ماند
.
علی نماند اگر از حسین ، قاسم هم
به احتمال قوی از حسن نمی ماند
.
چنان میان تن دشت ارباً اربایی
که بر تنت اثر پیرهن نمی ماند
.
برای روضه شناسان اشاره ای کافی ست
تن تو آه میان کفن نمی ماند
.
مؤذنی که بگوید علی ولی الله
مسلّم است برایش دهن نمی ماند
.
میان این همه شمشیر و نیزه معلوم است
که عضو سالمی از این بدن نمی ماند
.
.
.
مهدی رحیمی
.
برای حمایت از خیمه کلیک کنید