نذر خیمه
sli 18

مانند شمعی تا سحر بیمار می سوخت

***

مانند شمعی تا سحر بیمار می سوخت
از درد سر با پیکری تب دار می سوخت

.

وقتی نفس از سینه اش می رفت بیرون
یک شهر از آن انفاس آتش بار می سوخت

.

در سوخت و خاموش شد امّا نود روز
بر حالت دستش دل دیوار می سوخت

.

خون از دو چشم کاشف اسرار می ریخت
وقتی که آن دیباچه ی اسرار می سوخت

.

” ریحانه در آتش ” نمی گویم چه ها شد
وقتی که در آتش تن مسمار می سوخت

.

با دست بسته باغبان از باغ می رفت
وقتی که غنچه با گل و گلزار می سوخت

.

حقّ ذوی القربا به نحوی شد ادا که
در عرش ؛ قلب احمد مختار می سوخت

.

آبی که مِهرش بود می داند چه شد که
هنگام غسلش ، حیدر کرّار می سوخت !!!

.

این سوختن ها بعدها شکلش عوض شد
در کربلا لب تشنه ای بی یار می سوخت

.

با ازدحام نیزه ها ناچار می ساخت
با تیرهای آتشین ، ناچار می سوخت

.

میراث دار چادر مادر بزرگ است
دامان آن طفلی که بین نار می سوخت

.

زینب ، به یاد مادر و آن کوچه ی تنگ
وقت عبور از کوچه و بازار می سوخت

.

.

.

محمد قاسمی

.


برای حمایت از خیمه کلیک کنید

محبوب‌ترین ها

indian desi xx good porn vidoes bokeb barat selingkuh hot desi sex clip wwwbadjojo sexof india 18sxx Melayu
www teen sex video download bfxxxporn.net original marathi sex beeg.indian xxxonlydesi.com xxxvideose