من خیلی چشم به رات بودم دیر اومدی بابا
***
من خیلی چشم به رات بودم دیر اومدی بابا
دیر اومدی بابا
.
چرا حالا که من شدم پیر اومدی بابا
دیر اومدی بابا
.
من دیگه اون سه ساله که دیدی بودی نیستم
ببخش اگه نمیشه دیگه رو پام بایستم
.
سه ساله که بابا جون آخه اسیر نمیشه
سه ساله که بابا جون یه روزه پیر نمیشه
.
بدون که راه نمیرم تو این یکی دو روزه
خیلی پاهام بابایی از آبله می سوزه
.
شونه ندارم برای موی پریشونت
الهی قربونت
.
بذار با دستام پاک کنم لب پر از خونت
لب پر از خونت
.
عمه نذاشت و گرنه خواستم فدا پدر شم
دلم می خواست توی تشت برا سرت سپر شم
.
بزم شراب بابا جون خیالشم عذابه
آستین پاره حالا برای من حجابه
.
بذار بگم که دشمنت خدایی بی دینه
چشام نمی بینه
.
بذار بگم که دشتشون چقدره سنگینه
چشام نمی بینه
.
یه بار دو بار هزار بار دیدم با این چش تار
با دیدن من افتاد از نی سر علمدار
.
میون کوچه ها بود یکی کشید موهامو
یکی به زور تو بازار دزدید النگوهامو
.
.
.
برای حمایت از خیمه کلیک کنید