نشستم عشق را معنا کنم دل گفت یا زینب
***
نشستم عشق را معنا کنم دل گفت یا زینب
نشستم دیده را دریا کنم دل گفت یا زینب
.
نشستم یادی از زهرا کنم دل گفت یا زینب
قیامت خواستم برپا کنم دل گفت یا زینب
.
زنی عاشق که زهرا گونه معنا شد قیامت را
و معصومانه بر دوشش کشد بار امامت را
.
همین که لحظه ای از او نوشتن شد قدم لرزید
از او خواندم هوا در دم ، نفس در بازدم لرزید
.
به خود گفتم به سویش گام بردارم ، قلم لرزید
حریمی محترم کز حرمتش صدها حرم لرزید
.
خداوندا حریمی این چنین را کیست سلطانش
هزاران جان فدای او هزاران تن به قربانش
.
نخوانش زینت بابا بگو جان علی زینب
نگو دختر بخوانش مرد میدان علی زینب
.
سر و سامان مولا روح و ریحان علی زینب
علی دستان الله است و دستان علی زینب
.
علی را آن چنان در پوست و در خون خود دارد
که گویا جسم زینب یک علی در کالبد دارد
.
سلام ای روز میلادت همه اشک چشم ها جاری
سلام آموزگار عشق در آیین دلداری
.
تلاطم داشت بین چشم هایت شوق دیداری
و این یعنی حسینت را تو خیلی دوست می داری
.
هنوز ای خواهر عاشق نخوردی شیر مادر را
که می خواند تپش های دلت نام برادر را
.
کجا وصف کسی همچون تو در قاموس من باشد
که مداح مقامات تو باید پنج تن باشد
.
نگهبانان اجلالت حسین است و حسن باشد
کدامین زن شبیه تو چنین مردانه زن باشد
.
کدامین خشم در خود این همه احساس را دارد
و در پای رکابش اکبر و عباس را دارد
.
اگر در چشمت اقیانوسی از امواج غم داری
اگر حال پریشان دست بسته قد خم داری
.
همان دست کریمی که حسن دارد تو هم داری
و این یعنی برای دوست و دشمن کرم داری
.
به زیر دین الطاف تو و حالت همه سرهاست
کرامت کمترین کار شما خواهر برادرهاست
.
چنان که جز علی نامی پس از احمد روی لب نیست
پس از نام حسین اسمی به غیر از اسم زینب نیست
.
مثال عشق تو در هیچ دین و هیچ مذهب نیست
دلی غیر از تو از عشق حسین اینسان لبالب نسیت
.
میان سینه ام شوری ز شعر منزوی برپاست
که این آقا یک عاشق دارد آن هم زینب کبری است
.
مبین که کاغذ شعر من از این بند نم دارد
که مدح تو بدون روضه ات یک چیز کم دارد
.
چنان نام حسین ابن علی نام تو غم دارد
دگر بر عهده ی من نیست از اینجا قلم دارد
.
دلم را می برد گویا دم دروازه ی ساعات
میان خنده ها می ریخت اشکِ عمه ی سادات
.
.
.
برای حمایت از خیمه کلیک کنید