نگاهش دم به دم اعجاز کرده
***
نگاهش دم به دم اعجاز کرده
که او را این چنین ممتاز کرده
به لطف دست های کوچک خود
گره های بزرگی باز کرده
***
دلم را غرق خون دیدی و رفتی
شبیه ماه تابیدی و رفتی
اگر چه اشک هایت آتشم زد
چه مظلومانه خندیدی و رفتی
***
ندارد طاقت این قلب شکسته
ببیند پیکرت در خون نشسته
چگونه من بریزم خاک بابا
به روی این دو چشم نیمه بسته
***
هر بار سروده ایم درباره ی تو
عشاق جهان شدند آواره ی تو
این قلب شکسته هیچ ، آقا زاده !
افلاک شده دخیل گهواره ی تو
***
از هُرم عطش اگر چه بی تاب شده
با زمزمه ی سه شعبه ای خواب شده
تصویر به خون نشسته ی پیکر او
بر قلب شکسته ی پدر قاب شده
.
.
.
یوسف رحیمی
.
برای حمایت از خیمه کلیک کنید