وقتی که روح عاشقان وابسته ی تن نیست
***
وقتی که روح عاشقان وابسته ی تن نیست
در مرگ فیضی هست که در زنده بودن نیست
.
من دیدمت با دل ! بقیه را نمی دانم
هرجا که دل باشد جواب یار هم لَن نیست
.
با شمعدان روضه قبرم را مزین کن
تا کس نگوید خانه ی عشاق روشن نیست
.
یک زحمتی دارم ! خودت بر قبر من بنویس …
چیزی به غیر از دوری تو قاتل من نیست !
.
دامن مکش بگذار دستم بند تو باشد
جز تو امیدی بر من آلوده دامن نیست
.
با هم دوباره روضه می گیریم در محشر
گیرم برای من مجال روضه فعلا نیست
.
من بیشتر از نیزه سنگ و چوب می بینم
نه نه کبودی تن تو جای آهن نیست
.
خیز و بگو با زینب از گودال برخیزد
شمر آمده اینجا دگر جای نشستن نیست
.
.
سید پوریا هاشمی
.
برای حمایت از خیمه کلیک کنید