خورده گره با زلف تو اجزای وجودم
***
خورده گره با زلف تو اجزای وجودم
ای لذت سرمستی ام ! ای بود و نبودم !
.
عمری شده ام عازم دریای نگاهت
در راه رسیدن به تو ، بی تاب ، چو رودم
.
صد پاره شود دفتر اشعار من ای کاش ،
روزی ، اگر از چشم سیاهت ، نسرودم
.
رفتن …، نرسیدن ، نرسیدن ، نرسیدن …
وقتی نرسم پیش تو ، از عمر چه سودم ؟!
یک بار فقط کرب و بلا رفتن و مردن
این ذکر شده ، ذکر دل انگیز سجودم
.
.
.
عادل حسین قربان
.
برای حمایت از خیمه کلیک کنید