گهواره نیست کودکی ات را فلک ، که هست
فرمانبر تو نیست سما تا سمک ، که هست
.
وقتی به خواب می روی ، ای کوثر کثیر !
لالایی خدیجه نباشد ، ملک که هست
.
آن روزه ی سه روزه نیازی به نان نداشت
ای زخمی محبتَ عالم ! نمک که هست
.
وقتی حضور غصّه تو را آب می کند
اشک علی نشسته برای کمک که هست
.
مردیم از فراق تو ، دل با چه خوش کنیم ؟
قبری که نیست از تو به جا ؟ یا فدک که هست ؟
.
نقش کبود شانه ات از ضربه های در
بر شانه ی شبان سیه نیست حک ، که هست
.
.
.
غلامرضا شکوهی
.
برای حمایت از خیمه کلیک کنید