یا باید آه بود که از آن نگار گفت
***
یا باید آه بود که از آن نگار گفت
یا ماه ، تا از آن غم شب زنده دار گفت
مدح علی ست فصل عرق ریز شاعری
باید به طبع شاعرش ابر بهار گفت
.
تنها سزاست تا به تقلای عاشقی
آنجا که حرف عشق علی رفت ، کار گفت
.
باید که جار زد سخن سبز عشق را
حق را میان معرکه یا روی دار گفت
.
” هر کس که نیست خاک درش خاک بر سرش “
ما را به پای او چه توان جز غبار گفت ؟
.
آنه ا که گفته اند ، نگفتند هیچ از او
کِی با زبان قطره توان از بِحار گفت
.
” بحری است بحر عشق که هیچش کناره نیست “
دیوانه وار باید از او بی گدار گفت
.
” از هر زبان که می شنوی نا مکرر ست “
باید که بی شمار از او بی شمار گفت
.
” در بند آن مباش که مضمون نمانده است
یک عمر می شود سخن از ذوالفقار گفت “
.
هر جا که دید تیغ علی را سپاه کفر …
یا زد نفیر مُردن و یا الفرار گفت
.
حب علی ست سنگ ترازوی بندگی
او را به روز واقعه باید عیار گفت
.
او را که با صدای خدا حرف می زند
پُر بی حساب نیست که پروردگار گفت …
.
تا وقت مرگ زنده شویم از زیارتش
ما را رواست ، مُرده ی چشم انتظار گفت …
.
.
.
سید محمدجواد میرصفی
.
برای حمایت از خیمه کلیک کنید