یوسف زهرا ! ز شما پُر شدم
***
یوسف زهرا ! ز شما پُر شدم
تا که اسیر تو شدم حُر شدم
.
از دل دشمن به سویت پر زدم
آمدم و حلقه بر این در زدم
.
آمده ام تا که قبولم کنی
خاک ره آل رسولم کنی
.
حرّ پشیمان توام یا حسین
دست به دامان توام یا حسین
.
یک نگه افکن همه هستم بگیر
ای پسر فاطمه دستم بگیر
.
روز نخستین به تو دل باختم
در دل من بودی و نشناختم
.
دست نیاز من و دامان تو
کوه گناه من و غفران تو
.
ناله ی العفو بُوَد بر لبم
تا صف محشر خجل از زینبم
.
روی علی اکبر تو دیدنی است
دست علمدار تو بوسیدنی است
.
مهر تو کُلّ آبروی من است
هستی من خون گلوی من است
.
چه می شود کشته ی راهت شوم ؟
خاک قدم های سپاهت شوم ؟
.
حرّ ریاحی به درت آمده
فطرس بی بال و پرت آمده
.
با نگه خویش کمالم بده
وز کرم خود پر و بالم بده
.
بال من از تیغه ی شمشیرهاست
سینه ی تنگم سپر تیرهاست
.
مقتل خون ، اوج کمال من است
تیر محبت پر و بال من است
.
بال بده ، فطرس دیگر شوم
طوطی گهواره ی اصغر شوم
.
.
.
استاد حاج غلامرضا سازگار
.
برای حمایت از خیمه کلیک کنید