یک لحظه تو خیمه گام
***
یک لحظه تو خیمه گام
یک لحظه تو قتلگام
از گریه زخمه صدام
بارونه اشک چشام
دشمنم گریه می کرد با گریه هام
.
زینت دوش نبی
تو مقتل تشنه لبی
زیر دست و پا به فکر زینبی
.
دیدم در تاب و تبی
دیدی با بی ادبی
منو می زدن یه عده اجنبی
.
غرق خونه تن تو
مردم با کشتن تو
حق مادری دارم گردن تو
.
رفتی با رفتن تو
غارت شد گلشن تو
چادرم فدای پیراهن تو
.
رفتی ریختن سر من
غارت شد زیور من
.
رفتی زخمه پر من
می سوزه پیکر من
مثل انگشترت انگشتر من
.
آتیش دور قافله ست
دور خیمه هلهله ست
جلودار کاروانت حرمله ست
.
دستام بین سلسله ست
پای من پر آبله ست
چقدر بین من و تو فاصله ست
.
دیدم دست و پا زدی
مادر رو صدا زدی
سرتو به خاک قتلگاه زدی
.
دیدم بی هوا زدن
خیلی ناروا زدن
پیرمردا تو رو با عصا زدن
.
تو مقتل قیامته
غوغا وقت غارته
خولی از تنت پی غنیمته
.
.
.
برای حمایت از خیمه کلیک کنید