غمی به وسعت عالم نشسته بر جانش
***
غمی به وسعت عالم نشسته بر جانش
تمام ناحیه خیس از دو چشم گریانش
شبیه ابر بهاری هوای ناحیه را
پر از ترنم غم کرده اشک سوزانش
.
سلام کرد به جدش … سلامی از سر صدق
سلام آن که کند جان فدای جانانش
.
سلام کرد بر آن گونه های خاک آلود
بر آن تنی که نمودند نیزه بارانش
.
سلام کرد بر آن بوسه گاه نورانی
سلام آن که کند جان خویش قربانش
.
سلام آن که دلش زخمی مصیبت هاست
سلام آن که اگر بود کربلا – جانش
.
میان طف ، سپر نیزه و سنان می کرد
و می سپرد به شمشیرها گریبانش
.
سلام کرد بر آن جام نیزه نوشیده
بر آن کسی که شکستند عهد و پیمانش
.
سلام آن که اگر نی نوا حضور نداشت
علی الدوام شده ناله ی فراوانش
.
سلام آن که سرازیر می شود هر روز
به جای اشک روان ، سیل خون ز چشمانش …
.
.
.
مریم سقلاطونی
.
برای حمایت از خیمه کلیک کنید