وقت دیدار با پدر ؛ گریه
***
وقت دیدار با پدر ؛ گریه
کار ما هست بیشتر گریه
.
گریه گریه به پشت در گریه
.
اشک راه وصول عاشق هاست
اشک ؛ اذن دخول عاشق هاست
.
عاصی ام تازیانه می خواهم
عفو کردی نشانه می خواهم
.
بغض محضم که شانه می خواهم
بغلی حیدرانه می خواهم
.
ای نبی سیرت و خدا صورت
بچشان باده ای ز انگورت
.
خاک بودم ابوتراب شدی
بر من ذره آفتاب شدی
.
من گنه کردم و تو آب شدی
فقط از دست من عذاب شدی
.
با وجودی که عبد رسوایم
پدری کرده ای و اینجایم
*
*
*
غصه ام را بس که تنها می خوری
بین خانه بی هوا از این و آن پا می خوری
.
چهل نفر آماده با هیزم میان کوچه اند
پشت در که می روی حتما به دعوا می خوری
.
کاش در وا می شد از بیرون خیالم جمع نیست
نه فقط از میخ در حتما ز لولا می خوری
.
مرد می خواهد که با ضرب لگدها نشکند
می زنند اینجا تو را دیوار و در ؛ تا می خوری
مادر پیغمبرم هستی امانت دست من
هرچه بابایت تو را بوسیده حالا می خوری
.
پابرهنه بی عبا کهف حصینم چادر است
دست های من که بسته می شود جا می خوری
.
حرز نامم را فقط محکم به بازویت ببند
با غلافی می روی از هوش و من را می کشند
.
.
.
برای حمایت از خیمه کلیک کنید