سید پوریا هاشمی
.
والشمس ضحها شب ما سحر آمد
المنت لله که این غصه سرآمد
.
صد چله گرفتیم که آخر خبر آمد
از کعبه ما جلوه ی توحید در آمد
.
با آمدنش ناظم منظومه ی ما شد
تاج سر ما حضرت معصومه ی ما شد
.
ریحانه ی موساست ! تجلی به زمین کرد
پس اهل زمین را همگی عرش نشین کرد
.
خود را بغل معدن فیروزه نگین کرد
چشمان پدر را چقدر فاطمه بین کرد
.
بانی شده این فاطمه معراج پدر را
جبرییل به پابوسی او ریخته پر را
.
در بین کریمان شده مشهور کریمه !
زهراست چه نزدیک و چه از دور کریمه
.
سجاده نشین در وسط طور کریمه
یا فاطر و یا فاطمه یا نور کریمه
.
این آرزوی ماست سلیمان شده باشیم
با چادر تو تازه مسلمان شده باشیم
.
ارثیه ی زهراست که پای تو ورم داشت
محراب به یک جلوه ی تو قامت خم داشت
.
با بودنت این قوم چه میخواست ؟ چه کم داشت ؟
احساس عجیبی به شما قوم عجم داشت
.
در پای شما مردن ما عین حیات است
صحن تو برابر به تمام عتبات است
.
از آینه بندان حرم نور به ما خورد
در صحن تو بی بی سر ما خوب هوا خورد
.
در قم به مشام دل ما بوی رضا خورد
هر کس گذرش خورد به این میکده جا خورد
.
دیدند همه مرقد تو مرقد زهراست
بی بی به خدا گنبد تو گنبد زهراست
.
نومید رسیدیم که امید بگیریم
هر نیمه شب از ماه تو خورشید بگیریم
.
خوب است به امضای تو تأیید بگیریم
یعنی که از این خانه روادید بگیریم
.
بیمارترینیم شفا را بده بی بی
پس تذکره ی کرببلا را بده بی بی
.
در کشور شیعه سفرت امن و امان بود
هر کوچه زمان گذرت امن و امان بود
.
بر روی شتر دور و برت امن و امان بود
افتاد به هرجا نظرت امن و امان بود
.
چشمان کسی خیره به محمل نشد اصلا
سد گذرت جمع اراذل نشد اصلا
.
جز گل به سرت از روی بامی نرسیده ست
بر محمل تو چشم عوامی نرسیده ست
.
پایت طرف بزم حرامی نرسیده ست
راه تو به دروازه ی شامی نرسیده ست
.
شلاق سراغ تن تو هیچ نیامد
آتش طرف دامن تو هیچ نیامد
.
اما به سر عمه به جز زخم ندیدند
قدیسه ی ما را سر بازار کشیدند
.
با هلهله و خنده از او خطبه شنیدند
بند دل او را ته گودال بریدند
.
قداره کشی آمد و سر زیر عبا رفت
بر نیزه ی اولاد زنا نور خدا رفت
.
.
.
برای حمایت از خیمه کلیک کنید