ز رأفت با گدایانش چنان گرم است رفتارش
***
ز رأفت با گدایانش چنان گرم است رفتارش
که فرق شاه و مسکین را نمی یابی به دربارش
.
به لطف بودنش با ما حسابی از ازل دارد
که تا محشر همه هستیم هستی را بدهکارش
.
هم او نوح است و ابراهیم و هم موسی و هم عیسی
عجب کاین چار تن را نیست یارایی تکرارش
.
شکسته نفسی اش از لفظ ” انّی مثلُکُم ” یعنی
بخوانش عبد و از معبود هم کم تر مپندارش
.
مگو معراج فیض مختص او شد که از رویی
خدا در عرش نائل آمده بر فیض دیدارش
.
به تشریف جنابش عرشیان گم کرده دست و پا
که چون مجلس بیارایند ، تا باشد سزاوارش
.
چنان آیینه ساز آیینه اش را داده صیقل که
دم روح القدس ترسم شود اسباب زنگارش
.
به کعبه برنمی تابد بتی دیگر به غیر از خود
بت رعناسرشتی که مسلمانند کفارش
.
شکوه دولتش پیدا در احوال قریشی که
سپاه موریانه چون به هم پیچیده طومارش
.
تصرف گر کند در نفس موجودات می بینی
بنا کرده است سدی عنکبوت از رشته ی تارش
.
به جای حضرتش چون شیر ، خوابیده است عین الله
چه غم از دشمنان دارد ، چو باشد حق نگه دارش
.
به مصر حُسن اگر یک دم نقاب از چهره برگیرد
شود ماهی چو یوسف جنس مرجوعی بازارش
.
به آتش می کشد خود را خلیل الله اگر داند
صبا خاکسترش را می برد در سیر گلزارش
.
محمّد جلوه دار حی سرمد ، سید بطحاء
که جن و انس و اهل آسمان خوانند مختارش
.
نیابی عمر جاویدان مگر از تیغ ابرویش
شفا را درنمی یابی مگر در چشم بیمارش
.
عتابش سخت عالم سوز خواهد بود بی تردید
که باشد عالمی تحت الشعاع مهر رخسارش
.
من از اوصاف جنات النعیم این دستگیرم شد
که بوده حسن گندمگون وی الگوی معمارش
.
قیاس رحمتش با ظرف اقیانوس ممکن نیست
کسی که هست کوثر چشمه ای از فیض سرشارش
.
مودت پیشه کن گر که رضای خاطرش خواهی
مشو غافل ” تراب ” از خاکبوس آل اطهارش
.
.
.
محمدعلی کردی
.
برای حمایت از خیمه کلیک کنید