اشعار آیینی خیمه...
از گرد ره رسیده ام و آخر شب است

از گرد ره رسیده ام و آخر شب است

اطلاعات بیشتر
تاریخ انتشار 13 مهر 1402
صاحب اثر

از گرد ره رسیده ام و آخر شب است

متن شعر

از گرد ره رسیده ام و آخر شب است
این تازه کار ، نوکر زهرا و زینب است
.
من دست خالی آمده ام ، دست پر تویی
فرقِ خدا و بنده همین ، اصل مطلب است
.
جا مانده ام ز ماه نبی ، ایهاالکریم
رحمی به عبد خسته که در تاب و در تب است
.
آنقدر تا به حال که بخشیده ای ، ببخش
زیرا شبیه بخشش یک ماه ، امشب است
.
کار تو بخشش است و قبولی توبه ها
اما همیشه کار من العفو یا رب است
.
دارد دوباره دست گنه بسته می‌ شود
تقدیر من ز لطف تو احیای هر شب است
.
ذکر علی علی ست ، صفای زبان من
ذکر حسین حسین ، مرا زینت لب است
.
هِی می‌ زنم به سینه ، به مشت گره شده
یاد شکسته سینه که در زیر مرکب است
.
می گفت خواهری به دل خون ، به سر زنان
ای وای قتلگاه ، ز نیزه لبالب است
.
ای کشته ی فتاده به هامون برادرم
جسمت چقدر زیر سنان ، نامرتب است
.
تیر سه شعبه ای که فرو رفته بر تنت
بر قلب تو نخورده ، که بر قلب زینب است
.
.
.

آثار دیگر

برچسب ها

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *