اشعار آیینی خیمه...
عاقبت کار من خسته به سامان نرسید

عاقبت کار من خسته به سامان نرسید

اطلاعات بیشتر
تاریخ انتشار 29 شهریور 1402
صاحب اثر

عاقبت کار من خسته به سامان نرسید

متن شعر

عاقبت کار من خسته به سامان نرسید
ناله ی این دل بشکسته به درمان نرسید
.
عمر من در طلب روی تو دلدار گذشت
مُردم و هجر تو ای یار به پایان نرسید
.
به تو خوشبینم و در کار خودم بدبینم
نکند زین همه ؛ خیری به تو جانان نرسید
.
شاهدم باش که با درد تو را می خوانم
باورم نیست به تو ناله ی سوزان نرسید
.
امتحان می کنی و جام بلا می بخشی
مشکلی نیست که بر قلب پریشان نرسید
.
از تو ممنونم و شرمنده ی احسان توام
نوکری را ز کرم این همه احسان نرسید
.
خودمانیم ز ما هیچ تو راضی هستی ؟
بی رضای تو کسی روضه ی رضوان نرسید
.
دل ما را تو نوای دل زینب دادی
این همه لطف ز درگاه به سلمان نرسید
.
کربلایی شده ی دست حسینیم همه
جز گل عشق به این جسم و به این جان نرسید
.
پاکمان می کنی و بعد فدایی حسین
به شهادت نرسید آن که به غفران نرسید
.
جان ناقابل ما هدیه به جانباز علی
جز ره فاطمه کس نزد شهیدان نرسید
.
.
.

آثار دیگر

برچسب ها

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *