از بازی عجیب فلک آه می کشید
***
از بازی عجیب فلک آه می کشید
از زخم های خورده نمک آه می کشید
.
آن صورتی که تاب نسیم سحر نداشت
حتی ز باد بال ملک آه می کشید
.
حالا چه آمده به سرش که تمام شب
از جای زخم های فدک آه می کشید
.
او بار شیشه داشت که در کوچه خرد شد
آیینه بود و غرق ترک آه می کشید
.
.
برای حمایت از خیمه کلیک کنید