اشعار آیینی خیمه...
از بس که فرشته ست ، گذر جای ندارد

از بس که فرشته ست ، گذر جای ندارد

اطلاعات بیشتر
تاریخ انتشار 4 مهر 1402

از بس که فرشته ست ، گذر جای ندارد

متن شعر

از بس که فرشته ست ، گذر جای ندارد
جبریل سر آورده و پر جای ندارد
.
بند آمده این راه دگر جای ندارد
با دختر بابا که پسر جای ندارد
.
امشب ، شب عشق است ، شب مادر باباست
با قبله بگو ، قبله ی ما حضرت زهراست
.
بالاتر از آن خط که نوشتند ، تو هستی
مدحی که نخواندند و نگفتند ، تو هستی
.
با نقطه ی باء ، نقطه ی پیوند تو هستی
آیینه ی قدی خداوند تو هستی
.
چیزی به جز نور خداوند نداری
سوگند خدا گفت که مانند نداری
.
بانو چه شگفت است هبوطی که تو داری
قدر است چه قدری ، ملکوتی که تو داری
.
سر رشته قنات است قنوتی که تو داری
آرامش دریاست ، سکوتی که تو داری
.
دریای علی (ع) ، غیرت طوفانی ات عشق است
ای مرد ترین مرد ، رجزخوانی ات عشق است
.
جایی که مَلَک چشم کشد ، گَرد محال است
با نام شفاپرور تو ، درد محال است
.
جز شیر خدا گرد تو یک مرد محال است
وقتی رجز از توست ، هماورد محال است
.
با تیغ به تو تکیه کند شیر خداوند
ای خطبه ی تو غیرت شمشیر خداوند
.
از روز ازل هر تپشت یاد علی بود
نبضت ، ضربانت ، نفست ، نادعلی بود
.
این هفت فلک فاطمه آباد علی بود
خانم ، همه ی حرف تو ، فریاد علی بود
.
میلاد تو و باز نمگ گیر غدیریم
از توست که مانند تو درگیر غدیریم
.
عزم من و تو جزم شد و کارگر افتاد
دشمن به عقب رفته و از پشت سر افتاد
.
تا پای فشردیم از عالم سپر افتاد
با آل علی هر که درافتاد ورافتاد
.
ما صخره ی سختیم که از باد نلرزیم
این درس به ما مادر ما داد نلرزیم
.
هرجا که بلند است به زیر قدم ماست
بر هرچه ستیغ است شکوه علم ماست
.
هر بیش که دارند در این پهنه ، کم ماست
موجیم که آسودگی ما عدم ماست
.
ما درس جز از محضر اسلام نگیریم
ما زنده به آنیم که آرام نگیریم
.
هر باد مخالف شده جوشن به تن ما
هر تیغ توان داد به برخواستن ما
.
با ماست همیشه نفس بت شکن ما
در سایه ی زهراست تمام وطن ما
.
این خصم زبون است اگر بددهنی کرد
این سیره ی زهراست که دشمن شکنی کرد

.

.

.

آثار دیگر

برچسب ها

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *