از نجف آمده ام از نجف آباد علی
***
از نجف آمده ام از نجف آباد علی
تا بخوانم همه جا نادعلی نادعلی
.
من و ایوان علی پنجره فولاد علی
که علی عشق ، علی جام ، علی باده علی
.
هرکه شد غرق علی دید علی فاطمه است
مرتضی مثل کسی نیست ولی فاطمه است
.
باید از خلق چهل سال جدا بنشیند
تا چهل سال فقط پیش خدا بنشیند
.
هی به معراج رود هی به دعا بنشیند
چله ای آخر سر غار حرا بنشیند
.
تا خدا هرچه که دارد به پیمبر بدهد
تا به قرآن خودش سوره کوثر بدهد
.
باید او عین پیمبر خود خاتم باشد
باید انگار خداوند مجسم باشد
.
باید او معنی اسلام مسلم باشد
جمع اسماء خدا جامع اعظم باشد
.
باید این مرد علی باشد و حیدر بشود
تا که با حضرت صدیقه برابر بشود
.
مادر آخرت آمد که به دنیا برسد
خاک لب تشنه مهیاست که دریا برسد
.
مریم و آسیه و هاجر و حوا برسد
فاطمه آمده تا اینکه به زهرا برسد
.
نقطه ی فا به بر نقطه ی باء آمده است
آی جبریل بخوان مادر ما آمده است
.
چارده مرتبه حق گفت که تنها زهراست
چار علی چار محمد همه زهرا زهراست
.
یک حسین و دو حسن این سه به یکجا زهراست
حضرت جعفر از او حضرت موسی زهراست
.
او که مادر شده بر سرور پیغمبرها
پس بگو نیست مگر مادر پیغمبرها
.
هرچه جبریل پریده نرسیده است به او
هر کجا عقل دویده نرسیده است به او
.
کعبه از حج که رسیده نرسیده است به او
سینه را باز دریده نرسیده است به او
.
فاطمه کعبه شده مکه اسیرش باشد
خواست تا کعبه فقط جای امیرش باشد
.
چادرش را که تکان داد جهان پیدا شد
اولین بار که خندید زمان پیدا شد
.
آمد از پیش خداوند و مکان پیدا شد
تا به لب گفت علی جان ضربان پیدا شد
.
آفرینش شده خم بوسه زند خاکش را
دید چشمان نبی معنی لولاکش را
.
کیست او این که رسیده به تماشای خودش
امتحان داده ولی قبل خودش جای خودش
.
هیچ کس نیست شبیهش به جز آقای خودش
تا خداوند ببیند رخ زهرای خودش
.
او که آمد به زمین سجده بر آدم کردند
شد زمین هرچه که از باغ جنان کم کردند
.
او رحیم است خدا هم کرمش فاطمه است
ذوالفقار است علی و دو دمش فاطمه است
.
هرکه از تیره ی مولاست است غمش فاطمه است
دل او شد حرم و در حرمش فاطمه است
.
تا گرفتیم از این سینه نشانی تو را
یافتیم از دل خود قبر نهانی تو را
.
پای انوار تنور تو که مهمان بشویم
تازه سلمان شده و تازه مسلمان بشویم
.
ما که بر راه توئیم آنچه شدی آن بشویم
مثل تو پای ولایت همه طوفان بشویم
.
تا علی هست همه یک رگ غیرت داریم
به تو سوگند که ما عرق ولایت داریم
.
چه غم از حادثه ها پیر خراسانی هست
چه غم از این همه غم غیرت ایرانی هست
.
آی ای خصم زبون خون سلیمانی هست
منتظر باش که یک سیلی طوفانی هست
.
منتظر باش که تیغ علوی تر گردد
” رفته سردار نفس تازه کند برگردد “
.
۹۸-۱۱-۲۵
.
.
.
حسن لطفی
.
برای حمایت از خیمه کلیک کنید