مانند واژه واژه ی شعرت شکسته ای
.
عمری ست جز علی به کسی دل نبسته ای
حالا تو روی پله ی چندم نشسته ای ؟
.
در عرش ” مرعشی ” غزلت را شنیده بود
طعم عنایت علوی را چشیده بود
.
گفتند پله پله بیا ای نگار ما
بر اوج نُه فلک بنشین بر مدار ما
.
حالا بخوان برای دل داغدار ما
اینجا غریب نیستی ای شهریار ما
.
گفتی علی و کلّ جهان گفت یا علی
مولا علی ، امیر علی ؛ مرتضی علی
.
یک عمر ذکر روی لبم ذکر یا علی ست
آری ، همای رحمت من مرتضی علی ست
.
با این وجود شبهه ندارم که تا علی ست
محکم ترین دلیل وجود خدا علی ست
.
گفتم بشر بخوانم علی را ولی نشد
هرگز کسی برای خدا چون علی نشد
.
بی تو هوای تازه به انسان نمی رسید
این دشت های تشنه به باران نمی رسید
.
دستان مور هم به سلیمان نمی رسید
هرگز کسی به داد یتیمان نمی رسید
.
مولا نثار کن به دل داغدیده ای
با دست خویش آن رطبی را که چیده ای
.
دنیا بدون آمدنت آسمان نداشت
دریا و کوه و جنگل و رنگین کمان نداشت
.
چیزی برای جلوه گری در جهان نداشت
می خواست سربلند بماند توان نداشت
.
نگذار از کنار تو لب تشنه بگذریم
از چشمه سار جاری شب تشنه بگذریم
.
نامردمان شب زده ی روزگار تو
راحت گذشته اند چقدر از کنار تو
.
مولا قسم به آمدن تک سوار تو
کافی ست یک اشاره کند ذوالفقار تو
.
کعبه شکافت چون تو اذا زلزلت شدی
والشمس والضحی شدی و فصّلت شدی
.
.
.
احمد علوی
.
برای حمایت از خیمه کلیک کنید