باز باران با ترانه
***
باز باران با ترانه
می چکد بر روی دامن
با بهانه بی بهانه
عمه برگردیم خانه
.
یادم آید روز دیرین
کودکی شاداب بودم
هر زمان خوابم می آمد
روز دوش گرم اکبر خواب بودم
من عزیز شهر بودم
دختر ارباب بودم
.
عمه برگردیم خانه
.
یادم آید روز دیرین
صورتم چون یاس بود و
اقتدارمن عموم عباس بود و
دست های مهربان مهربان بابام
بر روی سرم بود و
به قول عمه زینب قد و بالا و حجابم
مثل زهرا مادرم بود و
نه پایم پر ورم بود و
.
.
.
برای حمایت از خیمه کلیک کنید