بالشش نم دار از اشک و تنش تب دار شد
***
بالشش نم دار از اشک و تنش تب دار شد
پیش چشمش ماجرای تیره ای تکرار شد
.
دست در دستان مادر در میان کوچه بود
در مسیر خانه اش گل رو به رو با خار شد
.
نعره تا زد ، فاطمه چشمان طفلش را گرفت
تیره شد چشم حسن ، چشمان مادر تار شد
.
ضربه با شدت بیاید سر همان سو می رود
از حسن شرمنده ام این قافیه دیوار شد
.
دست و پا گم کرده زینب ، آب آورده حسین
باز با کابوس کوچه مجتبی بیدار شد
.
.
.
مرضیه نعیم امینی
.
برای حمایت از خیمه کلیک کنید